ماجرای نیمروز، رد خون

امیرحسین ازنانی
فیلم «ماجرای نیمروز ، رد خون» ساخته محمدحسین مهدویان این روزها پس از اکران در سینماها مورد استقبال تماشاگران و علاقمندان سینما واقع شده است.
این فیلم در ادامه ماجرای نیمروز 1 به روایت داستان مجاهدین خلق که بعدها به دلیل کارهایشان به نام منافقین خوانده شدند و عملیات مرصاد در پایان دوران جنگ تحمیلی میپردازد.
کارگردان در این فیلم بر خلاف آثار قبل خود، کمتر از شیوه روایت مستند بهره برده، در حرکت دوربین و نیز اشاره به وقایع تاریخی فاصله گرفته و با ورود دو بازیگر زن، فیلم را به سمت ملودارم پیش برده است. نام فیلم نیز اشاره مستقیم به همین موضوع دارد.
در نگاه اول ممکن است این فیلم نماینده حزب یا ایدئولوژی خاص سیاسی باشد؛ اما با نگاهی عمیقتر به فیلم میبینیم کارگردان تنها با نمایش حقایق در هر دو جبهه، قضاوت را به عهده بیننده میگذارد.
در اشاره به مفهوم فیلم، به نمایش گذاشتن دیدگاههای مختلف در هر دو گروه موافقین و مخالفین انقلاب اسلامی به نسبت ماجرای نیمروز 1 قابل توجه است، به شکلی که یکپارچگی هر دو گروه را به چالش میکشد و اتفاقا دوربین خود را برخلاف فیلم اول، به درون جبهه مخالف نیز میبرد تا با نمایش این مفهوم بیننده را به تفکر وا دارد و در نهایت خود به نتیجه برسد. با اینکه هر دو گروه در صحنههای مختلف با نشانههایی همچون نماز خواندن یا توصیه به ازدواج و… مسلمان بودن خود را نمایان میکنند، در نوع نگاه به آن اختلافات زیادی دارند.
کمال همواره از مزیتهای فرزند دار شدن و ازدواج و بنیان خانواده صحبت میکند، در حالی که خود مجرد است و به دنبال خیانت خواهر خود، قصد کشتن او را دارد. در سمت دیگر، مجاهدین خلق اعضای خود را به ازدواج سازمانی با یکدیگر مجبور میکنند و معتقدند این ازدواج چیزی فرای از برطرف ساختن میل جنسی و بهانهای برای رشد و تعالی است.
فیلم از سوی دیگر لایههای پنهانتر شخصیتها را در هر دو جناح برای بیننده عریان ساخته تا به واقعیت نزدیک شود. هنگامی که کمال با تمام اعتقادات افراطی خود درباره جنگ و انقلاب، سیگار خارجی به لب میگذارد و با عباس زریباف تصفیه حساب شخصی میکند و از سوی دیگر اصول سازمانی را زیر پا گذاشته و ماجرای خواهر خود را از سازمان پنهان نگه میدارد بیننده صورت واقعیتری از کمال که نمایانگر یک تفکر التقاطی و گمگشته است، را شاهد است. از سوی دیگر در گروه مخالف، اعضا به کرات دچار شک درباره اصول سازمانی خود میشوند و همکاری با سازمان را تنها راهی برای رسیدن به اهداف شخصی خود قرار میدهند.
از دیگر جنبههای مفهومی فیلم پایان متفاوت فیلم است که برخلاف دیگر آثار مهدویان، پایانی نسبتا باز و مفهومی دارد. سیما با عقاید منافقانه خود از کادر خارج میشود که نمادی از ادامه تفکر وی در جامعه است و برادر و شوهرش تسلیم صادق که نماینده عقاید ملیگرایانه با دیدگاه مذهبی است میشوند و در نهایت بارانی که همه چیز را با خود میشوید؛ نام «رد خون» نیز به گفته خود کارگردان اشاره به نسبتهای خونی افرادی است که در این فیلم با هم درگیر هستند و در دید وسیعتر، اشاره به دو گروه سیاسی متفاوت دارد که از یک خون و کشور هستند و اکنون با هم به اختلاف رسیدهاند.